33- توروپ و ترجمه پذیری
پارامتر متن به فن بوطیقایی و ادبی متن می پردازد. نخستین جنبه ای که در اینجا مورد توجه قرار می گیرد، جنبه ای است که به رمزگانهای هر گونه ادبی ای (genre doces ) می پردازد که متن به آن تعلق دارد. وقتی که برخی عبارتها و بیانها در متن، صورت بندی هایی را دربردارند که نوعاً در یک گونه ادبی (literary genre ) خاص قابل مشاهده هستند (مثلاً عبارت «یکی بود یکی نبود» شروع یک قصه (fairy tale ) را به ذهن متبادر می سازد)، مترجم باید این علامت را دریابد و اگر این امکان وجود دارد، آن را در ترجمه خود نیز منعکس کند. بیش از همه، مشکلات مربوط به ترجمه پذیری معطوف به آن گونه های ادبی ای هستند که در فرهنگ زبان مقصد وجود ندارند.
زمان-مکانها[1]. مترجم باید از مشکلات مرتبط با زمان-مکان طرح [متن] (plot chronotope ) ( یعنی روایت (narration ) یا زبان راوی) گرفته، تا مشکلات مربوط به زمان-مکان روانشناختی را (psychlogical chronotope ) که ناظر به هاله عاطفی (expressive aura ) شخصیتهاست، و تا زمان-مکان ماوراء الطبیعی را (metaphysical chronotope ) که ناظر به قاموس واژگانی مختص به مولف متن است، تشخیص دهد. مشکلات اصلی مربوط به ترجمه پذیری ناشی از پیچیدگی های زبانی و ساختارهای بوطیقایی [متن پیشین] هستند، و نیز شکلهای روایتی مختص به هر شخصیت، همانطور که در بسیاری از داستانهای لسکوف (Leskov ) می توان این مسأله را دید.[2] به طور خاص، در داستانی که در زیر می آوریم، راوی درونی (inner narrator )، داستانی را برای افرادی که در اطرافش گردآمده اند تعریف می کند. در اینجا ما شاهد چندین لایه روایتی (narration layer ) هستیم که همدیگر را پوشانده اند. ما در اینجا با تعریف کردن یک داستان مواجهیم، یعنی یک سخن شفاهی، که به شکل نوشتاری در آمده است. این نکته را می توان از تکرارها («اما») و نیز از ناسازگاری زمان افعال به کار رفته شده دریافت. دقت کنید که آن سخن شفاهی، یعنی تعریف کردن داستان، نه تنها در میان علامتهای نقل قول وجود دارد، بلکه در صدا و طرز بیان راوی درونی (inner narrator's voice ) نیز نهفته است:
But Lukà didn't have even a minute to talk; he doesn't answer grandpa, but quickly pushes the icon out to the Englishman through the peephole. But he pushes it back as fast as he has taken it.
“But how come” he says “there's no seal?”
Lukà says: “What do you mean, no seal?”
“But there's no seal”.
ما این پدیده را «هاله بیانی شخصیت» (the expressive aura of the character ) می نامیم، یعنی آن انسجامِ در ادراک (perceptive coherence ) که به واسطه آن شخصیت داستان [برای خواننده] تعریف می گردد. این موضوع، نخست اشاره به انسجام در توصیف [شخصیت از سوی] (descriptive coherence ) مولف دارد، و در گام بعد اشاره به انسجام در توصیف [شخصیت از سوی] مترجم. در غیر این صورت خواننده متن پسین قادر نخواهد بود به آن شفافیتی که خواننده متن پیشین می تواند شخصیت داستان را بفهمد، وی نیز او را بفهمد. گاه ویرایش یک ترجمه بدون مشورت با خود مترجم، انسجام موجود در متن را که در راستای درک شخصیت داستان موثر است، از بین می برد، از آن رو که این دست بردن در متن با نظر مترجم نبوده است. مثلاً زمانی که یک ناشر بخواهد واژگان یک ترجمه قدیمی را روزآمد کند، این اتفاق ممکن است روی دهد. اگر این «روزآمد کردن» منجر به از بین رفتن بُعدی از ترجمه باشد که متأثر از زمان است (dated aspect )، این کار باعث می شود که یکی از ویژگی های اثباتی اساسی (affirmative trait ) ترجمه نیز از دست برود.
توروپ به درستی دریافته است که گاه هاله بیانی یک شخصیت با نام او پدیدار می شود، زمانی که نام شخصیت دارای معنایی باشد: مثلا شخصیت رمان ابله داستایفسکی، میشکین (Myshkin ) نام دارد که از واژه میشکا (mýshka ) به معنای «موش کوچک» مشتق شده است.
مشکلات مربوط به ترجمه پذیری ناشی از کاربرد خاص واژگان از سوی مولف است. مثلاً مولف می تواند واژه ها، تصویرهای ذهنی، و جهان بینی های خاص و عجیب و غریبی را مورد استفاده قرار دهد. در برخی موارد واژگانی خاص وجود دارند که با رویکردهای ادبی پیوند دارند و این موارد باید [برای مترجم] قابل تشخیص باشند.
نظام ابزارهای بیانی (The system of expressive means ) باید با نظم آهنگ متن، با تکرار عناصر، تکرار درون مایه ها، استعاره ها و دلالتهای ضمنی متن، همخوانی داشته باشد. حتی در این حالت نیز بر مترجم است که بتواند یک نظام مشابه از پیوندهای درون متنی [در متن پسین] ترتیب دهد.
پارامتر اثر ناظر به خلق متن پسین به مثابه یک کتاب (book ) است، یک نوشته مجلّد انتشار یافته که گاه با محلقات، یادداشتها، پی نوشتها، بیان و بررسی سیر زمانی وقایع (chronology )، و جز آن همراه است. این پارامتر بر درک اثر خلق شده از سوی مخاطب موثر است. متن ترجمه فی نفسه، به مثابه تفسیری از متن پیشین، می تواند دیدگاهی را که خواننده از قبل نسبت به اثر داشته تقویت کند، یا بالاعکس موجب شکل گیری دیدگاهی جدید در ذهن خواننده گردد، و واکنشی متفاوت را در او برانگیزاند. در برخی موارد حضور یک متن منتج شده از متن اصلی، یعنی یک متن پسین (یا یک دستگاه برون متن (extratextual apparatus )) [در کنار متن اصیل کتاب] ضروری است. گاسپاروف معتقد است در ویرایشهایی که از متون کلاسیک برای عموم عرضه می شود، نبودن توضیحی در کنار متن اصلی واقعاً تحقیر خواننده است.[3] بعلاوه در انتشار ترجمه های متون کلاسیک لاتین و یونانی، پسامتن هایی عمومی که آموزش دهنده باشند، باید [در کنار متن اصلی] حضور داشته باشند.
عرضه چنین نظامی جزو وظایف عمده شرح و تفسیر دوران معاصر است که بدین سان نقش فرهنگی خود را تمام عیار بازی کرده است؛ و این اقدام به معنای توضیحاتی برای هر واژه، یا توضیحاتی میان سطری نیست، بلکه به معنای توضیحاتی منسجم، مفصل و مقاله گون است درباره مقوله ای (type ) که به دقت روی آن کار نشده است.[4]
اگر کسی معتقد است که این دست از متون پسینی خواننده را محدود می کنند، باید بداند که خواننده اغلب درباره تکثر و تعدد معانی یک متن (text polysemy )، مکانیسم آن متن و نیز عناصر غالب (dominants ) آن متن اطلاعات کافی ندارد.
پارامتر بعدی، پارامتر تعیّن اجتماعی-سیاسی (socio-political determinacy parameter ) است. این پارامتر ناظر به انواع سانسور و نیز دخل و تصرفهایی است از سوی مترجم که منبعث از ایدئولوژی او هستند. در اینجا با دو حالت ممکن مواجه هستیم: یکی سانسور از سوی کسی که ترجمه را از مترجم خریداری می کند [مثل یک ناشر] (که در این حالت مترجم قربانی سانسور است، و ویرایش ترجمه به منظور دستیابی به یک ویرایش بدون مشکل (editio purificata ) صورت می گیرد). حالت دوم آن است که مترجم خود از نقش خود سوء استفاده کند و متن پسین را وادار به بیان چیزی کند که متن پیشین چنین بیانی را ندارد.
پارامترهای توروپ که مسائل مربوط به ترجمه پذیری و ترجمه ناپذیری را می شکافند، مکمل هم هستند و تضادی با هم ندارند. این مقوله ها به نحوی انتخاب شده اند که نه تنها برای ترجمه های بینا زبانی [ترجمه از یک زبان به یک زبان دیگر] قابل کاربرد هستند، بلکه برای ترجمه های بینانشانه ای [ترجمه از یک نظام نشانه ای به نظامی دیگر] نیز کارآیی دارند.
در درس بعد به بررسی یکی از معضلات ترجمه پذیری می پردازیم یعنی از دست رفتن معنا در ترجمه (translation loss ).
Bibliographical references
GASPAROV M. O perevodimom, perevodah i kommentarijah [On what is translated, on translations, and on commentaries]. Literaturnoe obozrenie, n. 6, 1988, p. 45-48.
OSIMO B. Introduzione. In L'angelo sigillato. L'ebreo in Russia, by N. S. Leskóv. Milano, Mondadori, 1999, p. vxxxi.
TOROP P. La traduzione totale. Ed. by B. Osimo. Modena, Guaraldi Logos, 2000. ISBN 88-8049-195-4. Or. ed. Total´nyj perevod. Tartu, Tartu Ülikooli Kirjastus [Tartu University Press], 1995. ISBN 9985-56-122-8.
[1] «chronotope » در لغت به معنای «زمان-مکان» است و آن چیزی است که به توصیف مختصاتی از متن می پردازد که از طریق آنها امکان محاسبه فاصله زمانی (diachronic/historical ) و مکانی (diatopic/space ) متن [پیشین] با فرهنگی که آن متن در آن قرار است انعکاس یابد، وجود دارد. زمان-مکان گونه شناختی (topographic chronotope ) از زمان-مکان طرح (plot ) [متن] صحبت می کند. زمان -مکان روانشناختی به شخصیتها و جهان بینی (world view ) آنها می پردازد. زمان -مکان متافیزیک به نقطه نظر (view ) مولف می پردازد. توروپ، 184، صص 139-142.
[2] Osimo 1999, p. xviii-xx.
[3] Gasparov 1988, p. 48.
[4] Gasparov 1988, p. 47.