Logos Multilingual Portal

15- ياكوبسن و مسأله ترجمه- بخش سوم

 

يك جنبه مهم از مسائل مربوط به ترجمه، به تأثير حضور يا عدم حضور مقولات دستوري (grammatical categories ) در ترجمه، و بروندادهاي مربوط به آن مي­پردازد. در نگاه نخست، دو جمله انگليسي «to walk in the park is pleasant » و «a walk in the park is pleasant » بسيار شبيه به هم به نظر مي­رسند؛ حتي مي­توان آنها را معادل (equivalent ) هم دانست. از نظر ياكوبسن تغيير در مقوله­ي دستوري [در بيان يك مطلب] – مثلاً بكارگيري يك اسم به جاي فعل يا صفت – پي­آمدهاي فراواني دارد. وي در دو مقاله­ي خود با عنوان­هاي «شعر دستور زبان و دستور زبان شعر» [1] و «همساني­هاي دستوري و جنبه­هاي آن در زبان روسي» [2] ، بر اهميت ساختاري (structural ) مقوله­هاي دستوري در متن، بخصوص در يك متن ادبي تأكيد مي­ورزد. استفاده از يك فعل به جاي استفاده از يك اسم، با هم يكسان نيستند؛ اين [اختلاف كاربرد] بر فضاي بيان مطلب تأثير گذار است.

در مقاله­ي يادشده از ياكوبسن درباره­ي ترجمه، مسائلي درباره­ي ترجمه از يك زبان به زبان ديگر پيرامون مقوله­هاي دستوري مختلف به خوبي مورد تأكيد قرار گرفته است.

زماني كه در حال ترجمه­كردن متني به زباني با مقوله­ي دستوري خاصي هستيم، وفاداري به متن اصلي سخت­تر از زماني است كه درحال ترجمه­ي آن متن به زباني فاقد چنين مقوله­اي هستيم. [3]

مشكلي كه اغلب مترجم يك متن انگليسي با آن مواجه است، كاربرد فعل ماضي ساده است. گاه از عبارات پيشين و پسين يك متن مي­توان فهميد كه آيا بايد فعل را به اتمام رسيده دانست يا آنكه هنوز فعل – كه در گذشته آغاز شده – به پايان نرسيده است، و تكرار مي­شود؛ بنابراين به سختي مي­توان تصميم گرفت كه در زبان مقصد كدام فعل را بايد بكار برد. وضعيت مشابه ديگري براي كسي كه به زبان انگليسي مي­نويسد، اينگونه بوجود مي­آيد كه لازم نيست به اين مسأله فكر كند كه آيا فعل ماضي ساده را بايد در زبان انگليسي به عنوان يك فعل خاتمه يافته تفسير نمود [(ماضي بعيد)] يا بايد آن را اتمام يافته دانست [(ماضي نقلي)]. اين امكان براي بيان «گذشته­ي نامعلوم و درست مشخص نشده»، ابزاري بياني است كه ساير زبانها از آن بي­بهره­اند، از آن رو كه اين ابزار به نويسنده­ي به زبان انگليسي اين امكان را مي­دهد تا آنچه را مقوله­ي دستوري بر آن دلالتي ندارد، تعريف كند و آن را مبهم رها سازد.

«زبانها در آنچه كه بايدمنتقل كنند با هم انتقال اساسي دارند نه در آنچه مي­توانند منتقل كنند. هر فعلي از يك زبان، به صورتي الزام آور مجموعه­اي مشخص از پرسش­هاي «آري- خير»ي را موجب مي­گردد. براي مثال، آيا واقعه­اي (event ) كه از آن سخن مي­رود، با ارجاع به [وضيعت آن در زمان] تكميلش مورد فهم واقع مي­شود، يا بدون آن؟ آيا آن واقعه به عنوان واقعه­اي مقدم بر واقعه­ي سخن گفتن معرفي مي­گردد يا خير؟ به طور طبيعي توجه سخن­گويان و شنوندگان اصلي (native ) يك زبان، به طور پيوسته به چنين مواردي معطوف خواهد بود، همانگونه كه چنين توجهاتي در صورت كلامي زبانشان (verbal code ) اجباري است.» [4]

زماني كه متني به زباني ترجمه مي­شود كه چنين ابهامي را مقوله­هاي دستوري [آن زبان] روشن نمي­كنند، مترجم مجبور است كه دست به تفسيري بزند كه نويسنده متن اصلي، چنين تفسيري را در متن ارائه نداده است. وي مجبور مي­شود كه دست به انتخاب بزند و رويكردي را ترجيح دهد كه رويكردهاي بالقوه­ و ممكن ديگر را به كنار مي­نهد.

ياكوبسن مثالي بسيار جالب را بيان مي­كند. مثال وي ترجمه­ي جمله­ي انگليسي «I hired a worker »، به زبان روسي است. مترجم روسي بايد در اينجا تكليف خود را با دو مسأله روشن كند؛ نخست، آنكه آيا در فعل «hired »، عملي كه فعل بر آن دلالت دارد، آيا پايان پذيرفته يا نه، كه در هر صورت او بايد بين دو فعل «nanjal » و «naminal » يكي را انتخاب كند؛ دوم آنكه، جنسيت «worker » چيست، كه پاسخ به آن موجب انتخاب يكي از دو واژه­ي «rabotnika » و «rabotnicu » مي­گردد.

از سوي ديگر از متن روسي توليد شده قادر نيستيم بفهميم كه آيا مقصود گوينده­ي انگليسي زبان «a worker » بوده يا «the worker »، يعني آيا آن فرد براي ما ناشناخته است، يا كسي است كه ما او را مي­شناسيم. در اين حالت، حرف تعريف ارزش آنافوريك [5] (anaphoric value ) مي­يابد. اين ابهام در متن روسي [توليد شده] بدليل نبود حرف تعريف به مثابه يك مقوله دستوري در زبان روسي است.

آنچه درباره­ي كاربرد مقولات دستوري گفتيم، اغلب به كاربرد كمتر عقلاني (less rational ) از زبان اشاره دارد تا كاربرد عقلاني از آن. زماني كه زبان را به گونه­اي عقلاني به خدمت مي­گيريم، الگوي دستوري (grammatical model ) بسيار كم اهميت است، چرا كه آنچه كه تجربه مي­كنيم، خيلي به يك عمل تفسيري و رمزگشايانه نزديك و مرتبط است، يعني به يك عمل ترجمه.

بنابراين باور نكردني است كه اطلاعات معقول (rational data ) غيرقابل ترجمه هستند، چرا كه در چنين حالتي ما به اين مسأله اشاره داريم كه قادر نيستيم خودِ تجربه­ي عقلاني را درك كنيم. آنچه كه غير قابل ترجمه است، تجربه « به صورت غيرجدي، در خيال و اوهام، در حالاتي مسحور، و به طور خلاصه، در حالاتي كه آن را اسطوره­هاي كلامي (verbal mythology ) روزمره مي­ناميم، و بالاتر از همه چيز در شعر» [6] است، يعني وضعيتي كه مقولات دستوري اهميت معنايي فوق العاده­اي دارند. ياكوبسن در پايان مقاله­ي خود، اين سخن شعرگون ايتاليايي را نقل مي­كند كه:

Traduttore, traditore. [7]

در تاريخ مطالعات ترجمه، حجم ملاحظات و نظرات كم­مايه درباره­ي فاعل شناسا (subject ) آنقدر گسترده بوده است كه ما بار ديگر متعجب مي­شويم كه چگونه ياكوبسن بر اين پايه، تفكراتي عميق و اصيل را بنا مي­كند كه نتايج علمي و مهم فراواني را در بر دارند.

نخست، مسأله­ي ترجمه­ي اين سخن به زبان انگليسي مورد توجه قرار مي­گيرد. اگر اين عبارت را به «translator is a betrayer » ترجمه كنيم، ارزش جناس لفظي (paronomastic value ) آن را به طور كامل ناديده گرفته­ايم (جناس شامل كنار هم قرار دادن دو واژه با آواهاي مشابه، يا دو واژه­اي است كه يكي صورت مقلوب ديگري است). بنابراين مي­توانيم نقطه نظر معقول­تري را انتخاب كنيم و با پاسخ دادن به پرسش­هاي زير، معناي اين كلمه­ي قصار را روشن­تر نماييم.

- مترجم چه پيام­هايي [خيانتكار است]؟

- [مترجم] خيانتكار به چه ارزشهايي [است]؟ [8]

با ظرافت و تلوّن مزاجي كه در بيان ياكوبسن است، خواننده را دعوت مي­كنيم تا با خصيصه­هاي بخش­هاي آينده­ي اين دوره­ي آموزشي آشنا گردد، كه هدف از آن، كنار نهادن بسياري از كليشه­هاي مطالعات ترجمه است. [پرسش اول آنكه] خيانتكار به كدام ارزشها؟ و در پي آن اين پرسش كه: مقصود ما از وفاداري و صداقت چيست؟ به نظر ما، هيچ مترجمي (و هيچ عاشقي) نسبت به بي­صداقتي و وفادار نبودن خود صراحتاً احساس سربلندي نمي­كند. بيان اين نكته كه ترجمه­ها بايد «نسبت به متن اصلي وفادار باشند»، ارزشي معادل اين جمله دارد كه «ما بايد خوب رفتار كنيم. ما نبايد رفتاري شيطنت آميز و از روي بد ذاتي داشته باشيم». سربازان سروان فرانسوي [9] ، جي دو شابان (J. de Chabannes, mounsieur de la palice )، كه در جنگ پاويا (pavia )  در سال 1525 ميلادي كشته شد، كساني كه او را با عباراتي مثل «پانزده دقيقه قبل از مرگش / او هنوز زنده بود» به ياد مي­آورند، اگر با برخي از «دانشمندان» علم ترجمه مقايسه كنيم، آنها را مبتدياني بيش [در امر وفاداري] نمي­يابيم. البته كه ما بايد وفادار باشيم، اما از فحواي سخنان ياكوبسن در مي­يابيم كه اين مطلب مطلبي مبهم و غير روشن است، اگر نگوييم اين نيز مبهم است كه نسبت به چه چيزي بايد وفادار باشيم.

[پرسش دوم آنكه مترجم] كدام پيامها [خيانتكار است]؟ اين پرسش ما را بر مي­انگيزد كه ماهيت پيچيده و چند بُعدي ترجمه، و در نتيجه ماهيت نسبي (relative ) آن را مورد بررسي و فحص قرار دهيم. اگر بخواهيم يك كار علمي جدي صورت دهيم، بايد از آغاز اصطلاحات حوزه و فضاي بحث (discourse ) خود را دقيقاً تعريف كنيم. در اين دوره­ي آموزشي، ما اغلب سراغ آثار پِتِر توروپ (Peeter Torop ) خواهيم رفت. وي رئيس دپارتمان نشانه­شناسي دانشگاه تارتو (University of Tartu ) در كشور استوني، و وارث مقام علمي و مقام دانشگاهي دانشمند بزرگ يوري لوتمان (JUrij Lotman ) است. درك و تصور توروپ از «ترجمه تامّ و كامل» (total translation ) بسيار به ما كمك خواهد كرد تا به پرسش­هايي كه ياكوبسن مطرح كرده است، پاسخ دهيم.

 

Bibliographical references

JAKOBSÓN R. Language in Literature, a c. di Krystyna Pomorska e Stephen Rudy, Cambridge (Massachusetts), Belknap Press, 1987.

 

         



[1] Poèzija grammatiki i grammatika poèzii, 1960.

[2] Grammatical Parallelism and Its Russian Facet, 1966.

[3] Jakobsón 1987, p. 432.

[4] Jakobsón 1987, p. 433.

[5] آنافوريا (anaphora )، اصطلاحي است در علم بديع و آن را تكرار يك يا چند عبارت متوالي گويند. مترجم

[6] Jakobsón 1987, p. 433.

[7] Jakobsón 1987, p. 435.

ترجمه فارسي اين عبارت اينگونه است: مترجم خيانتكار است.

[8] Jakobsón 1987, p. 435.

[9] در اينجا اين افراد به عنوان نماد وفاداري معرفي شده­اند. مترجم