Logos Multilingual Portal

39- مترجم در اجتماع

مترجمان موجوداتی اجتماعی (social animals ) هستند، چرا که ترجمه کردن به معنای  ارتباط برقرار کردن است.[1] مترجمان همچنین موجوداتی فرهنگی (cultural animals ) نیز هستند، اگر، همانگونه که پیشتر تأکید کرده ایم، ترجمه را در گام نخست ترجمه ی فرهنگی به فرهنگی دیگر بدانیم. در این حالت، هر کس که به جامعه ای (community ) تعلق دارد جامعه را در اینجا به معنای گروهی اجتماعی مقصود دارم در وسیع ترین معنای اصطلاحی اش— و مجبور است که با انسانهایی که بیرون از جامعه ی وی هستند ارتباط داشته باشد، برای آنکه بتواند با آن افراد ارتباط برقرار کند باید دست به ترجمه بزند. در هر جامعه ای ارتباط مبتنی است شمار بسیار بالایی از عناصر که بدون آنکه سنجیده و بررسی شوند تصور شده که درک و هضم شده اند، عناصری که ارتباط در پیرامون آنها رخ می دهد. اگر پیامی از چکیده و خلاصه ی همه ی داده های هضم و درک شده (assimilated data ) شکل گیرد، آن پیام پایان ناپذیر خواهد بود.

با این حال از آنجا که در هر جامعه ای داده های شفاف و درک شده ممکن است که متفاوت باشند، کسانی که درون آن جامعه زندگی می کنند و با بیرون جامعه در تعامل هستند، مجبورند که دست به ترجمه بزنند.

یک مثال خوب برای این موضوع فیلم غریبه ای در میان ما (A Stranger Among Us ) اثر سیدنی لومت (Sydney Lumet ) است.[2] در این فیلم یک پلیس زن مجبور است که در جامعه یهودیان حَسیدی (Hassidic ) شهر نیویورک دست به تفحص بزند و برای آنکه بتواند این کار را انجام دهد، باید وانمود کند که عضوی از این جامعه است. تمام فیلم حول مشکلات ترجمه بین فرهنگ جامعه حسیدی و فرهنگ رایج شهر نیویورک می گردد که بزرگتر از فرهنگ آن جامعه یهودی است.

اگر جهان فرهنگ را به مثابه ارگانیسمی غولپیکر در نظر بگیریم که از سلولهایی تشکیل یافته است — بر اساس همان استعاره فیزیولوژیکی که لوتمان از ورنادسکی (Vernadskij ) وام گرفت— ترجمه، عملی است که در غشاء سلول رخ می دهد: ترجمه میان فرد و محیط بیرون از فرهنگ او در غشاء کوچکترین سلولها  (افراد) رخ می دهد، که در درس 35 هم به آن اشاره کردیم.  ترجمه میان بیرون و درون جوامع، درون غشاء مجموعه هایی از سلولها رخ می دهد (جامعه، خانواده، گروههای اجتماعی، باشگاهها، انجمنها، و غیره).

همانطور که در درس 17 بیان کردیم، لوتمان مفهوم حد (limit ) و مرز (border ) را مطرح می کند که اشاره به همان عنصر جدایی میان خود یک فرد و دیگری او دارد و این امکان را فراهم می آورد که از طریق ترجمه، ارتباط شکل بگیرد.

اما آیا مترجم در مرکز اجتماع ایستاده (به مثابه کسی که متصدی ارتباط است) یا اینکه او در گوشه اجتماع ایستاده (او را به گوشه ای رانده اند و در غشاء واقع شده است)؟

عمل ترجمه را می توان عملی انزوایی (solitary ) دانست اگر تصور کنیم که در بیشتر موارد مترجم مجبور است ابزارهایی جهت ارتباط با نقطه ای دور دست در اختیار داشته باشد، مثل تلفن، فاکس یا ایمیل. استفاده از این ابزار ها در حال گسترش است و امکان ارتباط هایی که مبتنی بر رایانه هستند هر روز در حال افزایش است، و هم زمان هزینه های ارتباط نیز در حال کاهش است؛ همه این مسائل وجود فاصله فیزیکی میان مترجم و مخاطب محصول کار او را تبدیل به موضوعی بسیار کم اهمیت کرده است.

البته این مسأله را از یک زاویه نیز می توانیم ببینیم: اگر این سخن درست باشد که مترجم در هر نقطه جغرافیایی که دوست داشته باشد می تواند کار ترجمه خود را انجام دهد، آنگاه می توان این را نیز گفت که او کارش را دشوار یافته است و در نتیجه برای اینکه بتواند نامی برای خود در جامعه دست و پا کند با مشکل مواجه است، مگر آنکه پیشتر برای خود مجموعه ای از روابط اجتماعی[3] را تدارک دیده باشد به این منظور که این روابط به او این فرصت را بدهند تا تبدیل شود به یک فرد حرفه ای شناخته شده در حوزه کاری اش.

مترجم در واقع جمع اضداد (oxymoron ) است: او در مرکز جامعه واقع شده و همزمان در غشاء آن نیز هست. در مرکز واقع است به دلیل همه آن چیزهایی که درباره کارکرد اساسی مترجم در نظام ارتباطی گفتیم؛ و در غشاء قرار دارد از آن رو که طبق تعریف، او در مرز میان دو زبان یا دو فرهنگ واقع است. در مرکز واقع است به خاطر آنکه بخش بزرگی از انتشارات، محصول ترجمه هستند؛ در غشاء واقع است از آن رو که در بسیاری موارد، مترجم بودن آنها انکار می شود یا نادیده گرفته می شود، یا زمانی که مترجم بودنشان پذیرفته شود، نقش مترجم (و نام او) به ندرت در کانون توجه قرار می گیرد.

برخی از مترجمان از این مسأله شاکی هستند، حال آنکه بهتر است که آنها به درک دلایلی که موجب بروز این مسأله هستند، بپردازند. برای همه ما روشن است که ما فاقد فرهنگ ترجمه هستیم، و مدتهای بسیار مدیدی است که موسسه ای که ترجمه را آموزش بدهد، وجود نداشته است. با این حال هنوز برخی افراد هستند که معتقدند نیازی به فرهنگ ترجمه نیست، و معتقدند که یک متن مهندسی را یک مهندس و یک متن ادبی را یک نویسنده باید ترجمه کند و به به همین سان انواع  متون دیگر.

خوشبختانه در نقاط مختلف دنیا، مؤسسات دانشگاهی ای که به تربیت مترجمان و مفسران متون خارجی می پردازند، ساختار مشابهی دارند. چنین مؤسساتی بر طبق همان ساختار کلی تر دانشگاهها بر اساس یک دوره سه ساله سازماندهی شده اند، که در پایان آن دوره دانش آموخته یک گواهی در حوزه رسانش زبانی (linguistic mediation ) دریافت می کند. پس از آن یک دوره دو ساله خواهد بود که به سه موضوع مختلف طی دروسی پرداخته می شود (ترجمه علمی-فنی، ترجمه ادبی، ترجمه و تفسیر به شکل زنده در کنفرانسها)، که در پایان آن دوره مترجم گواهی کارشناسی ارشد دریافت می کند.

مترجمان را می توان به شکلهای مختلف دسته بندی کرد. برخی مترجمان هستند که در شرکتها فعالیت می کنند و کارهای دفتری انجام می دهند و اسناد را از زبانی ترجمه می کنند یا به آن زبان می نویسند. گروهی نیز مترجمان مستقل و آزاد (freelance ) هستند که بیرون یا درون صنعت نشر کار می کنند. البته معیار چنین تقسیم بندی ای بیشتر شاخصه های مربوط به کارکرد مترجم است تا شاخصه های وجودشناختی.

مترجمانی که برای ناشران فعالیت نمی کنند که اغلب به آنها مترجمان «فنی» (technical ) نیز گفته می شود، با وجود آنکه با متون فنی سر وکاری ندارند نیز در گروه همان مترجمین آزاد قرار می گیرند.

مترجمانی که برای ناشرین کار می کنند که اغلب به آنها مترجمین «ادبی» (literary ) گفته می شود، حتی اگر کارشان ترجمه متون علمی و غیر تخیلی باشد اغلب با ناشر دست به همکاری می زنند که میزان سودی که هر طرف می برد، کاملاً متغیر است. از نظر مالیاتی، وضعیت آنها مشابه وضعیت نویسندگان است.

هم بیرون از صنعت نشر و هم درون آن، بخصوص بیرون آن، شماری شرکتهای کوچک و متوسط وجود دارد که توان کاری مترجمان را به شکلهای مختلف به کار می گیرند:

1. انجمنها و تعاونی های مترجمان که در واقع منصف ترین شکل سازمانها هستند: در اینجا همه منابع، اعم از شرایط، امکانات، ظرفیتها، برای همه یکسان است، اما بهره نهایی کار به نسبت حضور مترجمان و توانایی آنها تقسیم می گردد؛

2. شرکتهای بزرگ ترجمه (مثل شرکت لوگوس (Logos ) که فضای لازم را برای انتشار این دوره آموزشی ارائه داده است)، که در آن هم حضور مترجمانی را از بیرون شاهدیم که با شرکت همکاری دارند و هم حضور مترجمان خود شرکت که معمولا مسئول یک گروه زبانی هستند یا مسئول یک بخش؛

3. آژانسهای ترجمه. این دست از مؤسسات انواع گوناگونی دارند اما همه بر پایه یک ایده شکل گرفته اند: واسطه گری تجاری. واسطه تجاری (میان مترجم و مشتری) در این میان حق دلالی خود را می گیرد، در حالی که تنها بخشی (اغلب ناچیز) از پولی که مشتری می دهد به مترجم  می رسد.

انجمنهای شغلی و نیز جوایزی هم برای مترجمان وجود دارد، اما بیشتر فعالیتهایی که صورت می گیرد در بیرون از این چرخه ها به وقوع می پیوندد. برای خود مترجمان این مسأله دشوار است که با نام گروهی که با آن کار می کنند شناخته شوند. علیرغم اینکه عنوان همه آنها یکسان است یعنی مترجم، تفاوتهای قابل توجهی میان مثلاً یک مترجم ادبی که برای یک شرکت ترجمه کار می کند وجود دارد با یک مترجم کتابهای راهنما. همچنین از نظر کارکرد نیز میان این دو تفاوت وجود دارد. بنابراین، مفهوم «دفاع از حرفه» در اینجا بسیار انتزاعی خواهد بود.

اکنون که پایه ای نهادگون برای آموزش دانشگاهی مترجمان شکل گرفته و خودآگاهی نسبت به رشته ی مترجمی به شکلی فزاینده در حال اوج گیریست، چیزی جز آینده ای روشن تر را نباید به انتظار نشست.

Bibliographical references

LUMET S. A Stranger Among Us. Con M. Griffith, E. Thal. Usa, 1992.

ROBINSON D. Becoming a Translator. An Accelerated Course. London, Routledge, 1997. ISBN 0-415-14861-8.



[1] خواننده محترم توجه داشته باشد که فعل communicate را نمی توان همواره به «ارتباط برقرار کردن» ترجمه نمود. این فعل در دل خود مفهوم «انتقال» را نیز دارد که در ترجمه رایج فارسی آن یعنی «ارتباط برقرار کردن»، همواره این مفهوم به ذهن نمی آید. به همین دلیل مترجم به فراخور متن، هرجا که تأکید بر یکی از این دو مولفه معنایی باشد، یعنی «ارتباط» و «انتقال»، فعل را به «ارتباط برقرار کردن» یا «انتقال دادن» ترجمه کرده است. مترجم

[2] Lumet 1992.

[3] Robinson 1977, p. 203.