12- تعبیر رویا
می توانست بنویسد بدون هیچگونه نگرانی نسبت به آنکه موجب
شده باشد تا کنشهایش در شکل اشیائی، قالب زده شده باشند.[1]
در بخش پیشین دیدیم که نقش ناخودآگاه فرد خوانشگر در تفاسیر مختلف به چه میزان اهمیت دارد. نیز دانستیم که کژتفسیریها [از متون مهم روانکاوی] هم در تاریخ خود روانکاوی از اهمیت بالایی برخوردار هستند. نقاط مشترک میان خوانش یک متن و روانکاوی متعددند، بخصوص اگر برای «متن» معنای موسعی در نظر بگیریم مثل معنایی از آن که در ترجمه تام (total translation ) شاهد آن هستیم.
در این شرایط مقاله کارول شرایر روپرشت (Carol Schreier Rupprecht )[2] که به وابستگی و مناسبات مشترک میان ترجمه و تفسیر و پردازش رویا اختصاص دارد، کمکی بسیار پرارزش برای ما خواهد بود. چنین مناسبات مشترکی که در این مقاله به آنها به مثابه همیاریهای بالقوه در راستای تحول نظریه رویا (The dream theory ) نگریسته شده است، می توان آنها را در بحث ما به شکل مکمل دید: نظریه رویا به مثابه یک کوشش برای درک فرآیندهای مربوط به ترجمه، بخصوص فرآیند خوانش از یک پتانسیلی بسیار قوی برخورد است.
اجازه دهید که با استدلال فروید بیآغازیم که
Ein Traum ist in der Regel unübersetzbar in andere
Sprachen und ein Buch wie das Vorliegende, meinte ich, darum auch.[3] [4]
که معنایش آن است که
به مثابه یک قاعده غیرممکن است که یک رویا را به یک زبان دیگر ترجمه کرد و تصور می کنم که این مسأله به همین شکل درباره این کتابی که پیش روی خواننده قرار دارد نیز صدق می کند.
همانطور که می بینید اگر بخواهیم سخن فروید را در قالب این اصطلاحات خودمان بخوانیم، به یک معنا فروید خود نخستین کسی است که نگاه ترجمه تام را بنیاد نهاده است با به کار گیری این استعاره عمومیت یافته که رویا را به مثابه یک متن می بیند. رویا یکی از گونه های فراوانِ متن است و تعبیرش نیز یکی از گونه های بسیار از ترجمه است اگر بخواهیم دقیق باشیم باید بگوییم که تعبیر رویا یک ترجمه مضاعف (multiple translation ) است.
ابتدا فردی که رویا را دیده – که در واقع اغلب مواجه است با خاطراتی پراکنده و قطعه قطعه مرکب از تصاویر، آواها، گاه گفتگوهایی به زبانهای مختلف و حتی گاه زبانهای غیرواقعی، صحنه هایی خالی از هر گونه منطق روشن، حس لامسه – باید این مواد را که هر کدام به یک نظام رمزگانی (code ) تعلق دارند، به واژگان ترجمه کند تا قادر باشد رویایش را بیان و آن را بازگو کند. تا بتواند آن را برگرداند به زبان دیگری (transcribe ) یا آن را به روانکاو گزارش کند: در واقع در اینجا شاهد یک ترجمه بینانشانه ای تمام عیار هستیم. در گام بعد روانکاو باید مطالبی را که فرد رویادیده به او گزارش داده، ترجمه کند و افکار درون رویا را بازسازی کند، یعنی آن مطالب ذهنی ای را باید بازسازی کند که فرد رویادیده به واژگان ترجمه کرده تا قادر باشد رویایش را بازگو کند.
فروید تأکید می کند که افکار درون رویا و همچنین محتوای رویا [یعنی آنچه رویادیده بیان می کند] خود را به صورت دو شکل گوناگون از یک موضوع واحد در دو زبان گوناگون عرضه می کنند. محتوای رویا (گفته های بیمار) گونه ای برگردان (transcription ) (در اصل آلمانی: Übertragung ) افکار درون رویاست به یک حالت بیانی (expressive mode ) دیگر. مترجم (در بحث ما، روانکاو) که متن پیشین (prototext ) و متن پسین (metatext ) را با یکدیگر مقایسه می کند، باید منش و سیرت و نیز قواعد نحوی خواب را از راه یک فرآیند قیاسی (abductive process ) درک کند.[5]
آن چیزی که در علم شناخت متن (textology ) از آن با عنوان راهبرد مؤلف یاد می شود، که مترجم-منتقد در تلاشند با شروع بررسی خود از متن (محصول راهبرد مؤلف) از آن پرده بردارند، در اینجا راهبرد بررسی ماهرانه ی اندیشه های ناخودآگاه است (که با نام محتوای پنهان (latent content ) از آن یاد میشود)، که مترجم-روانکاو می کوشند تا با شروع بررسی خود از محتوای آشکار و هویدای (manifest content ) رویا (یعنی محصول رویا [یعنی همان که رویادیده تعریف کرده است]) از آن پرده بردارند.
بر اساس تئوری فروید، ناخودآگاه دست به گونه ای "ترجمه غیرقابل درک" (incomprehensible translation ) می زند تا مطالب ذهنی سرکوب شده را – زمانی که عمل بر اساس من (Ego ) دشوار می گردد – در شکل کنشهایی حاکی از یک بیماری و نیز در شکل رویاها و رفتارهای غیرقابل توجیه بیان کند. متن پسینِ چنین ترجمه غیرقابل درکی، «محتوای آشکار» خوانده می شود و هدف روانکاو آن است که دوباره آن را ترجمه کند به شکل اولش یعنی به «متحوای پنهان». خارج از این بحث محدود بیمار-روانکاو، می توان گفت که هر کس که می کوشد تا معنای رویای خود را با به کار گیری کلیدی تفسیری که بر فرض وجود ناخودآگاه و بیان رویای آن مبتنی است، بداند خود را در موقعیت یک منتقد-خوانشگر یک ترجمه خواهد یافت که می کوشد تا از محصول ترجمه (یعنی متن پسین) دریابد که چه راهبردی در ترجمه اتخاذ شده است، البته بدون اینکه این امکان را داشته باشد که میان متن پیشین و متن پسین مقایسه کند، که البته امکان این مقایسه برای منتقد ترجمه یک متن گفتاری وجود دارد. این کار چنین فردی نیز یک فرایند تماماً قیاسی است.
افرادی که مایلند تا تعبیرکردن رویا را بیاموزند در واقع مترجمینی چندزبانه هستند که با متنی مواجه می شوند در حالی که آگاهند که نسبت به زبان (code ) آن متن، هم به لحاظ واژگانی و هم به لحاظ نحو، ناآگاهند. شاید این حالت قابل مقایسه باشد با کسی که منتظر شنیدن گفتگوی دو فرد ناشناس است که به طور اتفاقی با آنها برخورد کرده [و نمی داند که قرار است به چه زبانی با یکدیگر سخن بگویند] که باید ابتدا زبان (code ) آن گفتگو مشخص گردد تا بعد بتواند محتوای گفتگوهای آنها را دریابد.
مشابهت جالب دیگر میان تعبیر رویا و ترجمه در تمایز میان فرآیند اول و فرآیند دوم نهفته است. در نظریه رویا، فرآیند اول، ترجمه متن پیشین به واژگان است، در حالی که فرآیند دوم، تغییر شکل واژگان – یعنی متن پسین حاصل از عمل قبلی – به یک متن پیشین تازه است، و هدف این کار تولید یک متن پسین دوم است، که بیش از آنکه ویژگی آن تشکیل شدن از واژگان باشد، ویژگی اش آن است که از یک انسجام متنی و یک پیوستگی درونی برخوردار است.
اجازه دهید تا با مثالهایی توضیح دهیم که معنای این حرفها چیست. در اینجا یک رویا را می آوریم مبتنی بر استاندارهای فرآیند اول:
مسئول نظافت توالتها. پاک شدن نوشته ها [ی افراد در توالتها]. نرم افزار آموزشی. کاهش بی نزاکتی ها.
حال ترجمه این متن را مبتنی بر استاندارهای فرآیند دوم می خوانید:
متکلفی برای یک مجموعه توالتهای عمومی پیدا شد که همیشه [دیوار آنها] کثیف [پر از نوشته] بودند. این متکفل که یک شرکت تعاونی پخش بود، برای تمییز نگه داشتن [توالتها]، تابلوهایی [مخصوص نوشتن] تهیه و آنها را [در توالتها] نصب کرد. یک علامت، هشدار می دهد که نوشته هایی که فرد، بیرون از فضای اختصاص یافته نوشته شده است، پاک خواهند شد. یک دستگاه الکترونیکی اطلاعات جامعی ارائه می دهد که افراد [ی که دارد روی دیوار توالت چیزی می نویسد] می توانند از طریق یک نرم افزار تعاملی برخط، اطلاعات بخصوصی را از آن بگیرند راجع به روابط جنسی، پیشگیری از بیماریهای جنسی و همچنین درباره نحوه استفاده از توالتها بدون اینکه به سایرین یا به کسانی که مسئول نظافت آنها هستند، آسیب برسد. مطالعات روانشناسی اجتماعی نشان دادند که اگر فضایی نهادینه شده برای نوشته های خارج از نزاکت و همچنین زدن حرفهایی از این دست وجود شده باشد، افراد به مرور دیگر در هرجا چیزی نمی نویسند و درنتیجه نیاز کمتری به گفته های خارج از نزاکت احساس می کنند و به این شکل کیفیت هنری نوشته های روی دیوار نیز ارتقا می یابد.
در اینجا، فرآیند دوم کارش پر کردن فاصله های موجود در نحو است یعنی در قابل درک بودگی متن نخست. در واقع رابطه ای نزدیک میان فرآیند نخست و اصل بسندگی، و نیز میان فرآیند دوم و قابل پذیرش بودگی وجود دارد. عنصر نخست هدفش تغییر پیام زبان (code ) است، و عنصر دوم آن را قابل استفاده می کند. البته در مورد عنصر دوم این نگرانی وجود دارد که قابل خوانش بودگی متن، در برخی موارد، تطبیق آن را بر متن پیشین (یعنی خود رویا) دشوار سازد.
به عبارت دیگر انسجام متنی که در متن پسین از دومین پردازش [فرآیند دوم] حاصل می گردد، همواره منطبق بر انسجام متنی موجود در متن پیشین نیست. گاه این انسجام از راه یک کوشش واسطه ای غلو آمیز از سوی یک مترجم (یا خود خوابدیده که خوابش را بازگو می کند) ایجاد می شود، که موجب می گردد تا مطالبی افزوده شود تا متن پیشین به نحوی تغییر یابد که قابل خوانش باشد.
توسعه [نظریه] ترجمه تام به حوزه بیان ذهنی/گفتاری، و دیالکتیک رویا/تفسیر، اگرچه که در نسخه اصلی این نظریه پیش بینی نشده است، اما از نظر ما هم با روح این نظریه سازگار است و هم در راستای غنی سازی دوجانبه نظریه روانکاوی و علوم ترجمه، و به خصوص نظریه خوانش، می تواند مثمر ثمر باشد.
Bibliographical references
CALVINO I. If on a Winter's Night a Traveller, translated by William Weaver, London, Vintage, 1998, ISBN 0-7493-9923-6.
FREUD S.Die Traumdeutung, Leipzig, Deuticke,1900.
RUPPRECHT C. S. Deaming and the impossible art of translation, in Dreaming, Association for the Study of Dreams, vol. 9, n. 1, 1999.
[1] Calvino 1998, p. 178.
[2] Schreier Rupprecht, 1999.
[3] Freud 1900, p. 104.
[4] چون مؤلف خواسته که خواننده اصل نوشته فروید را به زبان آلمانی ببیند، ما نیز آن را به همان شکل آلمانی حفظ کردیم و ترجمه ننمودیم. مؤلف ترجمه انگلیسی نوشته فروید را در ادامه آورده که ما آن را به فارسی برگرداندیم.