Logos Multilingual Portal

11- تفسیر روانکاوی و روانکاوی تفسیر

«سرگردان پیرامون ضرورت شرح

معانی متعدد متن...» .[1]

 

روانکاوی این وضعیت خاص را داشته که – طبق دیدگاههای گوناگون – به مثابه یک علم تلقی شده است که از حوزه علوم انسانی (humanistic field ) برخاسته یا به مثابه یک رشته انسانی (humanistic discipline ) که در یک بافت علمی (scientific ) سامان یافته است. البته این وضعیت تفاوت چندانی با آن رفتاری که با علم ترجمه (science of translation ) می کنند، ندارد، از آنرو که گاه هرمونتیک را نیز که از واژه یونانی hermeneuien می آید به معنای تفسیر کردن، یا «علم تفسیر»[2] (science of interpretation )، در تقابل با علم می دانند.

مشاجره ای تازه به راه افتاده با پریشانی اصطلاح شناختی خاص خودش در این باره که آیا اینطور است که فروید، برخلاف نیت خودش، نظریه ای بالینی ارائه داده است که بیشتر خصلتی هرمونتیکی دارد تا علمی.[3]

فروید اگرچه که پزشکی خوانده بود، اما فرهنگ هرمونتیکی بسیار غنی ای را به میراث داشت که او را وا می داشت تا بسیاری از مفاهیم را با زبانی مجازی (figurative ) و القایی (evocative ) بیان کند که حالتی فروتنانه و غیرقطعی (tentative ) [به آنها] می داد، حالتی که نشان می داد [که آن مفاهیم] غیرانتزاعی (concrete ) یا موقت (temporary ) هستند اما هرگز مفاهیم مطلق نبودند. در این مورد، همانطور که مائونی (Mahony ) نیز تأکید می کند، علی القاعده این پزشک اهل وین با اصول و مرام روش شناختی پایه در علم مدرن که پوپر آن را [پسانتر] بیان داشته نباید مشکلی می داشت و آن اینکه «هر اصل و مرامی علمی باید برای همیشه غیرقطعی (tentative ) بماند».[4]

همانطور که در درسهای گذشته دیدیم، وورف (Whorf ) معتقد بود که ساختار زبان مادری بر شیوه نگاه هر فرد به جهان و زندگی تأثیری بسزا دارد. بدون آنکه بخواهیم خیلی از این سخن فراتر برویم، می توانیم بگوییم که زبانی که بکار گرفته می شود، اگرچه که نمی توان گفت که برخی مفاهیم را با آن زبان به طور کلی نمی توان ساخت، اما در نهایت تنها می توان برخی حالتهای بیانی (expressive mode ) را با آن به شکلی مطلوب ساخت و انتقال داد. بر اساس دیدگاه مائونی، پرورش یافتن فروید در یک محیط آلمانی زبان، تأثیری قطعی بر شکل گیری نظریه روانکاوی داشته و بیان خاص آن نظریه را تغذیه کرده و موجب شده است تا از سبک عقیم علمی بگریزد.[5]

به نظر می رسد که جیمز استراچی (James Strachey )، مترجم ترجمه رسمی انگلیسی آثار فروید با دیدگاه فروید و بیان آن اصطحکاک داشته است و ایدئولوژی ای که بیشتر خصوصیات روانکاوی بریتانیایی جونز (Jones ) را نمایش می دهد و به این سمت گرایش دارد که صورت استعاری و القایی مفاهیم فرویدی را علمی کند (sience-ize ).

یکی از اولین مثالهایی که مائونی برای ما می زند، ترجمه این عنوان است:

[6]Neue Folge der Vorlesungen zur Einführung in die Psychoanalyse

که استراچی آن را به این صورت ترجمه کرده است:

New Introductory Lectures on Psychoanalysis

در حالی که اگر بخواهیم آن را ترجمه لفظ به لفظ کنیم می توان این عنوان را پیشنهاد داد:

New series of lectures toward introducing psychoanalysis

همانطور که می بینید، سبک فروید [در بیان عنوان اثرش] انعطاف پذیرتر بوده است و اشکال گوناگونی را در اختیار خواننده قرار می دهد، همچنین کمتر شکلی مطلق دارد و همانطور که پوپر می گوید «غیرقطعی» است.

مثال دیگر، یکی از کلمات قصار معروف فروید است که تبدیل شد به شعار هویتی سراسر جریان لکانی (Lacanian movement ):

Wo Es war, soll Ich werden.

که استراچی آن را اینگونه ترجمه کرده است:

 Where id was, ego shall be

یکی از ویژگی های اساسی این جمله فروید، معنای پویای آن است، یعنی اشاره به این نگرش که تحول در فرد، آرام و گام به گام است، یعنی آن معنایی که فعل آلمانی werden (= شدن) آن را می رساند که می توان آن را به become ترجمه کرد. به این ترتیب، جمله در واقع معنای دیگری را به خود می گیرد:  where id was, ego shall become .

تحول و تکامل فرد، در واقع یک جریان تبدیل تدریجی داشته های (material ) ناخودآگاه او به خودآگاه است، یا به بیانی دیگر، انسان به مرور کمتر و کمتر بر اساس محرکهای [پیرامونی] و تمایلات ناخودآگاه عمل می کند، بلکه به شکل خودآگاهانه به مرور بیشتر و بیشتر بر آنها مسلط می شود و براستی در ترجمه استراچی آن انگاره ی تدریج (gradualism ) را که گفته فروید القا می کند، نمی بینیم.

یک نمونه قابل توجه دیگر از این تغییر شکل دادن های مبتنی بر ایدئولوژی به واژه libido باز می گردد که در زبان آلمانی به داشتن ویژگی Klebrigkeit (= چسبناکی) توصیف می شود. این خصوصیت را استراچی به adhesiveness ترجمه کرده است در حالی که واژه آلمانی، قویاً انگاره stickiness را می رساند نه adhesiveness را. در واقع افراد که می کوشند تا انباشته ی لیبیدی خود را به درمانگر منتقل کنند، از نظر فروید دارای یک sticky libido (= لیبیدو چسبناک) هستند که این اصطلاح به شکلی بسیار دقیقتر آن حالت منفی غیر مستقیم بیان شده را به تصویر می کشد.

متناقض نما ترین بُعد این تفسیر کج مکرر از متون فروید از سوی این مترجم بریتانیایی در این حقیقت نهفته است که این کار دقیقاً در رشته ای صورت می گیرد که به حق می توان آن را جزو علوم هرمونتیکی دانست. آن بینش و بصیرت فوق العاده ای که پایه ی روان درمانی های مبتنی بر گفتگوست، این حقیقت است که ترجمه مطالب ذهنی (mental material ) به کلام (verbal material ) زنجیره ای از معادلهایی [دقیق] را تولید نخواهد کرد، بلکه آنگونه که در همه فرآیندهای ترجمه شاهدیم، در این نوع از ترجمه هم چیزهایی افزوده و همزمان چیزهایی را از مطالب اولیه کاسته می شود. کار تحلیل گر، اغلب متمرکز است بر آنچه که در ترجمه حرفهای بیمار از دست رفته است (translation loss ).

یا مثلاً در تفسیر خوابها – در درس بعد به این موضوع خواهیم پرداخت – روانکاو باید در واقع مطالب خواب را به واژگان ترجمه کند. فرآیندی که با آن درمانگر، بیمار را می شناسد قابل مقایسه است با حالتی که آن درمانگر یک زبان (code ) را فرامی گیرد. اگر خواب همه کسانی که خواب می بینند به یک زبان «صحبت می کردند»، شاید یک فرهنگ واژگان یا یک کتاب راهنما برای تفسیر خوابها می توانست برای رمزگشایی از همه خوابها کافی باشد. اما هر فردی شیوه بخصوص خواب دیدن – و به شکلی ناخودآگاه رمزنگاری – خودش را داراست – و روانکاو باید قادر باشد تا چنین نظام رمزگانی را درک کند تا بتواند آن را ترجمه کند.

این خطر همواره در کمین مترجم است که همانند استراچی عمل کند. البته در اینجا قصد نداریم به این بپردازیم که چقدر از تفسیر استراچی از فروید، محصول ایدئولوژی خودآگاه او بوده و چقدر از آن، محصول کج تفسیری های ناخودآگاه او بوده که متن را بر اساس دیدگاههای خود، آنجا که با دیدگاههای مؤلف همخوان نبوده، دستکاری کرده است.

اگر ... مترجم همواره به شکل کامل نسبت به تفاوتهای مهم و البته گاه بسیار ظریف – اعم از حرفه ای، سیاسی، اجتماعی – میان دیدگاههای خود و دیدگاههای فردی که در حال ترجمه اندیشه اش هست، نباشد، این خطر وجود دارد که تحریفهای ایدئولوژیک به درون متن حاصل از ترجمه بخزند. هر چه که متن اولیه پیچیده تر باشد، مترجم باید بیشتر خودآگاهی داشته باشد نسبت به اختلاف نظرهای خود با صاحب متن اولیه و ظرفیت این اختلاف در آلوده کردن ترجمه اش.[7]

این هشدار که دادن آن از نظر ما به هر مترجمی رواست، دادنش به هر خوانشگری نیز رواست، چرا که آنطور که پیشتر دیدیم، خوانش نیز خود شکلی از فرآیند ترجمه است. اگر به این زخم زبان دو گانه علمی/هرمنیوتیکی بازگردیم، و به مطالعات ترجمه به مثابه یک علم بنگریم، شاید بهترین راه برای ساختن بنیادی علمی برای چنین رشته ای که بی شک هرمونتیکی است، آن است که بکوشیم تا پایه ای علمی برای هنر تفسیر بسازیم و مانع شویم که ناخودآگاه (the unconscious )، مفسر متن را بفریبند.

ما جلوتر در این دوره آموزشی به شباهتهای روش شناختی میان مترجم و روانکاو بازخواهیم گشت. اکنون اجازه دهید که این درس را با آخرین نقل قولی که از مقاله عمیق و ژرف مائونی برگرفته ایم به پایان ببریم که در آن انگیزهای درونی (motive ) موجود در پس ترجمه، خیانت، و روانکاوی را با گوشه و کنایه ای شعرگون به هم پیونده داده است:

غمزه دختر زیباروی ناخودآگاه که او را عمری جاودانست، هر روانکاوی را، چه تکزبان (monolingual ) باشد یا نباشد، می فریبد تا که هم مترجم باشد و هم خائن.[8]

 

Bibliographical references

CALVINO I. If on a Winter's Night a Traveller, translated by William Weaver, London, Vintage, 1998, ISBN 0-7493-9923-6.

MAHONY P. Hermeneutics and ideology: on translating Freud, in Meta. Journal des traductuers. Translators's Journal. Montréal, Les Presses de l'Université de Montréal, 1994, vol. 39, n. 2, p. 316-324. ISSN 0026-0452. ISBN 2-7606-2456-0.

POPPER K. The Logic of Scientific Discovery, New York, Harper & Row, 1965.

WEBSTER'S NEW WORLD DICTIONARY ed. by D. B. Guralnik. Cleveland (Ohio), Collins, 1979. ISBN 0-529-05324-1.

 

 



[1] Calvino 1979, p. 68.

[2] Webster's, p. 656.

[3] Mahony 1994, p. 319.

[4] Popper, 1965, p. 280.

[5] Mahony 1994, p. 317.

[6]  شاید بتوان این عنوان را اینگونه به فارسی برگرداند: دنباله ای دیگر از سخنرانی های درسی درباب درآمدی به روانکاوی

[7] Mahony, 1994, p. 321-322 .

[8] Mahony 1994, p. 322.