Logos Multilingual Portal

19- نقش خوانشگر

 

 

هنوز سی صفحه از کتاب را نخوانده ای

و داستان کتاب دارد کم کم می گیردت.[1]

«آن وجود اصلی متن که نه تنها می توان آن را آزادانه تفسیر نمود، بلکه می تواند به شکلی مشارکتی از سوی مخاطب متن نیز تولید گردد (متن "اصلی" که گونه ای (type) انعطاف پذیر را می سازد که از آن می توان بسیاری علائم (token) را به شکلی درست و مشروع تشخیص داد) [...]».[2]

کتاب نقش خوانشگر اثر اومبرتو اِکو (Umberto Eco) با این عبارت است که آغاز می گردد. پیش درآمد کتاب، بسیار فشرده است که به جهت بسیاری از عباراتی که بیان می کند و بسیاری دیگر که کسی به آنها توجهی نمی کند و به شکلی غیر مستقیم بیان می شوند، می توان آن را پیش درآمدی جالب توجه دانست. اجازه دهید که به تحلیل این عبارات بپردازیم، هر کدام را جدا، و دلالتهای ضمنی آنها را برای مبحث خودمان یعنی مبحث خوانشگر-مترجم بررسیم.

تا اینجا از خوانش به مثابه فرآیندی از جنس ترجمه ی بینانشانه ای سخن گفته ایم که در آن متنی کلامی به مثابه متن پیشین (proto-text) و متنی ذهنی (mental) به مثابه متنی پسین (meta-text) حاضرند. وقتی اکو میگوید که خواننده میتواند متن را تولید کند – از طریق همیاری تفسیری اش (interprative cooperation) – بدیهی است که مفهوم «متن» در اینجا بسیار فاصله گرفته است از آن مفهومی که او آن را به مثابه دسته ای منسجم از نشانه ها به تصویر می کشد که روی تکه ای کاغذ چاپ شده اند یا در هوا منتشر.

همیاری تفسیری بخشی از متن است و متن کامل نیست بدون توجه به این نکات که: آیا تفسیر می شود، و اگر تفسیر می شود، چه زمان و کجا.

سپس اکو در قالب یک جمله معترضه به شکلی غیرمستقیم از استعاره ترجمه یاری می گیرد، آنجا که از متن اصلی (the original) و شکل واقعیت یافته آن، یا علائم (token) سخن می گوید. از نظر اکو نیز خوانش، شکلی از فرآیند ترجمه است، آنجا که او متن پیشین را به مثابه ی گونه (type) و تفاسیر آن یا خوانشهای دارای معنای (sense-making) آن را به مثابه ی شکل واقعیت یافته ی آن گونه می بیند.

اگر معنای متنی آنگاه کامل باشد که آن متن خوانده شده است، آنگاه روشن است که یک نویسنده ی خبره می کوشد که از پیش، الگویی از خواننده ی خود ارائه دهد. از این راه است که او آنچه را که می تواند صورت واقعیت یافته متن اش است، تصور کند. در غیر این صورت، معنای متنش صرفاً پشت گرم است به برخورد غیر جدی و اتفاقی متن با خواننده ای تجربی (empirical reader).

مقصود ما از «خواننده ی تجربی» خواننده ای مشخص است که متنی را می خواند. این، یکی از صورتهای واقعیت یافته ی مجسم از بسیاری صورتهای واقعیت یافته ی مفهوم انتزاعی «خواننده» است. در عوض، «خواننده ی الگو» (model reader) کسی است که جدای از مؤلف متن، متن را به شکلی مشابه آن شکلی که مؤلف آن را تولید کرده، تفسیر کند.

بنابراین مؤلف باید مدلی را از خواننده ی احتمالی (که از اینجا به بعد آن را خواننده ی الگو می خوانیم) پیش بینی کند، کسی که می تواند از لحاظ تفسیری با بیانهای (expression) آمده در متن به آن شکلی دست و پنجه نرم کند، که مؤلف در حالت تولید متن (generatively) با آنها دست و پنجه نرم کرده است.[3]

اینجا آن قسمت فریبنده ی قضیه است: این نکته صرفاً قابل اعمال بر متون ادبی نیست، آنگونه که افراد سطحی نگرانه به این سو رانده می شوند که باور کنند. انتخاب آن الگو برای خواننده، غیرمستقیم از راه انتخاب زبانی صورت می گیرد که متن به آن نگاشته می شود، یعنی آن سبک (style) و آن صدا (register) و آن درجه تخصصی (degree of specialization) که متن به آن نگاشته می شود؛ برای نمونه، متن اکو که بارها آن را نقل کرده ایم، الگویی از خواننده ی خود ارائه می دهد بسیار متخصص تر (مثلاً پژوهشگری در حوزه نشانه نشاسی) از متن این دوره آموزشی که خواننده ی الگوی خود را مخاطبانی بسیار وسیع تر تعریف کرده است.

[...] متنی روایی تخیلی (narrative fictional)، بیشترِ مشکلاتی را که سایر انواع متون ادعا می کنند، در بر دارد. در متنی روایی تخیلی، می توان نمونه هایی را از متون محاوره ای (conversational) (مثل پرسشها، امر و نهی ها، توصیفات، و جز آن) در کنار نمونه هایی از هر شکل از عمل گفتار (speech act) دید.[4]

برخی متون را بر اساس پیش بینیهای مؤلف [از خواننده و بافت خوانش متنش] تفسیر می کنند، حال آنکه برخی دیگر از متون را در بافتهای فرهنگی کاملاً متفاوتی از آنچه که مؤلف پیش بینی کرده است، تفسیر می کنند. برخی مؤلفان پیش بینی می کنند که متنشان در شرایطی متفاوت از آن شرایطی که شیوه رمزگذاریشان (coding) آن را الزام آور می کند، رمزگشایی (decoding) گردد، حال آنکه برخی دیگر از مؤلفان اساساً چنین امکانی را در نظر نمی گیرند، هر چقدر که وقوع آن محتمل باشد. اکو پیشنهاد می کند که مؤلفان را بر اساس این معیار تقسیم بندی کنیم.

آن متونی که میلی قوی برای دادن پاسخی مشخص به دسته ای از خوانندگان تجربی کم و بیش معین دارند [...]، در حقیقت در معرض هر گونه رمزگشایی "انحرافی" هستند. متنی که چنین بی اندازه "پذیرا" (open) برای هر تفسیر احتمالیست، متنی بسته (closed) خوانده خواهد شد.[5]

به عبارت دیگر، متن بسته تنها یک شکل رمزگشایی را پیش بینی می کند. همه آن شکلهایی که پیش بینی نشده اند، از نظر مؤلف "مشروع" (legitimate) نیستند. کافیست که خوانشگر به میثاقهایی فرهنگی ارجاع دهد که متفاوت باشند از آنهایی که متن با قوت و سفتی آنها را می رساند. در این حال رمزگشایی منجر به نتایجی می گردد که کاملاً متفاوتند نسبت به آن نتایجی که راهبرد مؤلف تصویر کرده است. در جمله ای که نقل کرده ایم، اکو می گوید که متون بسته، "پذیراترین" متون هستند: این شکلی از بازی با واژگان است، و سخنی اندکی تحریک آمیز. هر قدر که قانونی سفت تر و محکم تر باشد، امکان تخلف و عبور از آن نیز بیشتر است. در قیاس می توان گفت، که هر قدر راهبرد یک روایت، باریکتر و محدوتر باشد، احتمال مواجه شدن آن با رمزگشایی های پیش بینی نشده بیشتر است، که در واقع این متون را تبدیل به متونی بی اندازه پذیرا می کنند.

به عکس زمانی که مؤلف میتواند مدلی به اندازه ی کافی منعطف از خواننده ی خود در چارچوب یک راهبرد، ترسیم کند، که با آن بتواند متن را منطبق بر شمار زیادی از خوانندگان تجربی تولید کند، این کافی است تا بگوییم که پذیرابودگی (openness) متن، ویژگی ای ذاتی و ژنتیکی برای آن است. درنتیجه، زمینه ی رمزگشایی مشروع، بسیار وسیعتر و همزمان حد رمزگشایی انحرافی از آن متن، بسیار استوارتر و سفت تر است. در این حالت، به هر شکلی متن بسته تر است در برابر نوعی از رمزگشایی که از سوی راهبرد انعطاف پذیر مربوط به متن، پیش بینی نشده است.

 

Bibliographical references

CALVINO I. If on a Winter's Night a Traveller, translated by William Weaver, London, Vintage, 1998, ISBN 0-7493-9923-6.

ECO U. The Role of the Reader. Explorations in the Semiotics of Texts, Bloomington, Indiana University Press, 1995, ISBN 0-253-20318-X.

_________________________________________________

 

[1] Calvino 1998 p. 25.

[2] Eco 1995, p. 3.

[3] Eco 1995, p. 7.

[4] Eco 1995, p. 12.

[5] Eco 1995, p. 8